/**/
از پیر مغان گوشه چشمی به کرامت |
|
وز شیخ جوانبخت نگاهی به عنایت |
این گشته مرا مشغله تا روز قیامت |
|
در کوی خرابات نشستم به سلامت |
سر حلقه رندانم وفارغ زملامت |
از ما ومن هستی خود دور نشینید |
|
این میوه عشق است در آیید وبچینید |
ای بی خبران یک نفس اینجا بنشینید |
|
خوش خانه امنی است بیایید وببینید |
مستان همه خوش ایمن ویاران به سلامت |
با پای خودی راه خدایی نتوان رفت |
|
این راه به تلبیس ریایی نتوان رفت |
بی پای فنا رو به بقایی نتوان رفت |
|
زین خلوت میخانه به جایی نتوان رفت |
مستان همه خوش ایمن ویاران به سلامت |
زاهد همه شب تا به سحر گرچه نخوابد |
|
امــــــــــــــا خبر از خلوت میخانه نیابد |
برمدعیان نور خدا هیچ متابد |
|
شخصی که از این مجلس ما روی بتابد |
جاوید ندیمش نبود غیر ندامت |
این یک نفس عمر که شیرین ز نبات است |
|
وین چشم پرآشوب که هم وزن فرات است |
وین جان سبک بال که اسباب حیات است |
|
خوش جام حبابی است که پرآب حیات است |
می نوش غنیمت شمر این عیش مدامت |
||
|
غم خوردن بیهوده در این دهر به تا چند |
|
یک لحظه لب از شکوه وبیداد وفغان بند |
بنگر به نقوشی که به هنگام پگاهند |
|
اعیان همه چون صورت اسمای الهند |
نامی طلب ای خواجه که نامیست به نامت |