می شناسمت
انگار دوپامین، اردی بهشت را
و کوچه گم شده کودکی
خاطره شبانه یاس را
نمی شناسی ام
گویی غریبه ای که جایی دیده ای
و شعری که از ضرب آهنگ واژگانش
یکی را هم نشنیده ای
کاش می شد آیینه ای برود
ناشناسِ این همه هیولا
به همدستی مهتابِ از پرده خزیده
عکس خواب تو را بدزد برایم
بین ازدحام این همه دقیقه
ثانیه ای از آسمان بی ترانه ام ، صدایت ببارد
یا داد بزند کسی
به قصدِ کشتِ من حتی
نامِ مقدّس تو را برایم بگوید
من اینجا دق کردم
چهارشنبه هفدهم اسفند ۱۴۰۱ | 21:19