آنچنانم امروز که نمیدانم .
انچنانم که نه یارای نوشتنم هست و نه تاب ننوشتن
آنچنانم امروز که تو هرگز نبوده ای
که تو هرگز نخواهی بود
نه تافلی راست می آید و نه تقابلی به منظر
دیوانه وار تسلسل جامهای حیرتم به هنگام باد استغنا.دلم عجیب به اندازه تمام وسعت عالم تنگ است.دلم به وسعت چشمای تو ، به اندازه درخشش امید در شب صبرهای غفلت و غفلتهای صبورانه ، دلم نه این صنوبر شکل خون آلود، دلم که آسمان به گوشه ی اوست ، امروز به اندازه یک نگاهت...تنگ است
انچنانم که نه یارای نوشتنم هست و نه تاب ننوشتن
آنچنانم امروز که تو هرگز نبوده ای
که تو هرگز نخواهی بود
نه تافلی راست می آید و نه تقابلی به منظر
دیوانه وار تسلسل جامهای حیرتم به هنگام باد استغنا.دلم عجیب به اندازه تمام وسعت عالم تنگ است.دلم به وسعت چشمای تو ، به اندازه درخشش امید در شب صبرهای غفلت و غفلتهای صبورانه ، دلم نه این صنوبر شکل خون آلود، دلم که آسمان به گوشه ی اوست ، امروز به اندازه یک نگاهت...تنگ است
چهارشنبه سیزدهم اردیبهشت ۱۳۹۱ | 19:23