هر دم نقاب عید تو هر چند میزنم
دم در هوای گریه اسفند میزنم
پایم به خاک دام و پرم آفتاب خون
بال شکسته یکسره در بند میزنم
گاهی اسیر وهم تماشای مهر تو
بر دشنه های حادثه لبخند میزنم
یک کاروان ستاره ی از شب بریده را
بر آسمان موی تو پیوند میزنم
آتش شبیه عشق تو سوزد اگر مرا
پا در لهیب هامیه خرسند میزنم
تردستیت نموده مرا غیب واقعا
اینان در این خیال که ترفند میزنم
هر رهگذر که بگذرد از قدس کوچه ات
بر زخمِ سنگ فاجعه سوگند ، میزنم!
شنبه پانزدهم اسفند ۱۳۹۴ | 14:31