دیشب تو را و چشم تو را خواب دیده ام
از هرچه غیر توست به کلی بریده ام
من گنگ خواب دیده ی شهر تحیرم
جایی میان آینه ها آرمیده ام
در خوابگاه نحس خرافات مستدل
من صدق چشمهای تو را خواب دیده ام
هر بارِ غم که به دل میرسد ز عشق
لاحول گویِ ناز نگاهت خریده ام
تو هر چه دور میشوی عکست شود قریب
آیینه ی مقعر ِ از غم خمیده ام
فرقی میان دیدن و نادیدن تو نیست
در هر دو حال نبض جنون را طپیده ام
حقا به هم دو خطّ موازی نمی رســــند
من دیده ام که آخر این خط رسیده ام
من در میان خواب تو بر بالش خیال
جایی میان شعله و شور آرمیده ام
*
شنبه یازدهم خرداد ۱۳۹۲ | 18:56