میان جان شب برخاست چون هر شب
وضو با اشکِ استغفار و زاری و خداخواهی
گرفت از چشمه دینداری خالص!
شمیم عطر جنت را میان شامه جان دید
سپس بر هیبت خودیک نگاه افکند
و از رعبی که حزب الله در دلهای کافر مینهد
خشنود و راضی شد
و مثل هر شب دیگر نماز شب...
الهی عفوک َ
العفو...
به سجده ذکر تسبیح از میان لب که سبحانک
میان حالت خوف و رجای خویش
خدا را خواند در سجده
که عمری با لب روزه
به پای منبر فقه و فقاهت درس دین خواندم
همه شبها نماز شب
همه اعمال و اوراد و همه رفتارهای من
برای نیت قرب الهی بود
الهی فرصت و توفیق این زیباترین راه و روش را بی سبب از من مگیر امشب
که امشب لیله القدر است
برای خاطر الله
به زهر مرگ تیغ آلود
به مسجد رفت و بر فرق علی (ع) کوبید
به جرم فتنه و دوری ز دین پاک احمد فرق آن قران ناطق را
میان سینه ی محراب
ضربت زد!
*