من از این مردم خوش رنگ رنگارنگ
میترسم!
از این نامردمان نا سپاس کوچه ی بن بست
قرار تیشه ها با دست
از این خفاشهای بزم نور عشق
از این آوارگان وادی مرداب
از این همسایگان پهنه ماندن
از این پنهان شیاطین دو رو در صورت آدم
از اینان از تمام جمله های خوب و پر معنی
از این ظاهر پرستان دل آشوب خطار کردار شر پندار
میترسم!
که دستی بر صفا از پیش می آرند
و دیگر دست خود را حلقه ای بر گردنت ناگاه
چنان خشم طناب دار
می پیچند
من از این مردمان جمله های خوب و پر معنی
که از آیینه میترسند
میترسم
که در دنیای جهل و بی وفایی و ریاکاری
خرافات و خیانتها
به حق
حقا که ایشان اشرف خلقند
من از این اشرف خلق خدا
والله میترسم!
از اینان
از تمام قصه های گفته و نا گفته ی اینان
من از گفتار حق جویان
من از رفتار حق گویان
و از پندار وحشت پرور این قوم مفتون غلط پندار
می ترسم
من از این مردم تلخ جفا کردار و بی پروا
از این فوج بهایم در چراگاه هوسها مست
از این درنده گرگان به خون تشنه
نشسته در کمین خلق
از این سگهای هار خانگی
بی بند
من از خود
از تمام خلق
میترسم!
دوشنبه بیست و نهم مهر ۱۳۹۲ | 14:49