دلِ کویری من سجده گاه باران است
خدای کعبه در این درد خانه پنهان است
به پشتِ پلکِ شب از گریه پنهانم
پناهگاه نگاه من از تو ویران است
دلم میان این همه آشفتگی است حیرانت
دل از این ثبات قدمهای خسته حیران است
میان خاطره ها خاک میخورند ایام
عبور روز و شبم خط به قلب زندان است
نشسته بود دلم سالها به پای خرد
قسم به عشق تو ممنوع ، وقت جبران است
خیال دست من و لمس بارگاه تنت
و آبروی ذبیحم که عید قربان است
بیا و از من ِ من تو قرائتی نو کن
صدای هق هق من آیه های قرآن است
غزل به حال غزل طعنه میزند اینجا
خطوط شوق تو دیوانگی به دیوان است
شنبه چهاردهم دی ۱۳۹۸ | 11:42