گاهی دلم فقط برای تو تنگ میشود.
گاهی برای همه داشته ها و نداشته های همیشه و امروز. دیروز و هنوز....
گاهی دلم برای تمام آسمان تنگ میشود.به اجتماع تمام پرنده های مرده و زنده اش...به اهتمام ابرهای نازا و باکره اش.
به بارانهای نباریده و سیل های دریده...
گاهی فقط دلم برای خودم تنگ میشود.
دیر گاهی برای خدا....
خدای من انگار همینجاست... کنار منصور و دار...
چشمهایت را به من بده.. نکند خدای من تو باشی؟که به تحریر نداشته ها دلم را میلرزانی....
دل بستن و انتظار و دوری؟
مشتاقی و این همه صبوری
گاهی برای همه داشته ها و نداشته های همیشه و امروز. دیروز و هنوز....
گاهی دلم برای تمام آسمان تنگ میشود.به اجتماع تمام پرنده های مرده و زنده اش...به اهتمام ابرهای نازا و باکره اش.
به بارانهای نباریده و سیل های دریده...
گاهی فقط دلم برای خودم تنگ میشود.
دیر گاهی برای خدا....
خدای من انگار همینجاست... کنار منصور و دار...
چشمهایت را به من بده.. نکند خدای من تو باشی؟که به تحریر نداشته ها دلم را میلرزانی....
دل بستن و انتظار و دوری؟
مشتاقی و این همه صبوری
دوشنبه بیست و سوم آذر ۱۳۸۸ | 19:0