موج غم می رود از چشم شما در دل من
گریه ی عشق سرشته است خدا در گل من
ضرب غم کشت به مجموع بلا صبر مرا
غیر از این نیست ز چشمان شما حاصل من
من طمع کردم از آن لب نفسی آب حیات
چشم اخموی شما گشت ولی قاتل من
چه شود سر زده ناگه در ما باز کنید
رشک جنت بنمایید شبی منزل من
عشقتان آمد و الحق که انا الحق گفتم
بر سر دار زهوفاست منِِ باطل من
قهر طوفان بلا خشک و ترم می سوزد
کم خطر نیست ز دریای شما ساحل من
من به دریای بلا سینه به گرداب زدم
مگر از لطف شود موج شما حامل من
ای شما بی خبر از سوختنم در دل شب
تشنه ی خون من و سوختن کامل من
جرم من چیست به جز اینکه شما زیبایید
به همین جرم گرفتید دل عاطل من؟
گریه ی عشق سرشته است خدا در گل من
ضرب غم کشت به مجموع بلا صبر مرا
غیر از این نیست ز چشمان شما حاصل من
من طمع کردم از آن لب نفسی آب حیات
چشم اخموی شما گشت ولی قاتل من
چه شود سر زده ناگه در ما باز کنید
رشک جنت بنمایید شبی منزل من
عشقتان آمد و الحق که انا الحق گفتم
بر سر دار زهوفاست منِِ باطل من
قهر طوفان بلا خشک و ترم می سوزد
کم خطر نیست ز دریای شما ساحل من
من به دریای بلا سینه به گرداب زدم
مگر از لطف شود موج شما حامل من
ای شما بی خبر از سوختنم در دل شب
تشنه ی خون من و سوختن کامل من
جرم من چیست به جز اینکه شما زیبایید
به همین جرم گرفتید دل عاطل من؟
سه شنبه هشتم مهر ۱۳۹۳ | 18:25