خدای ما با ما همان رفتاری را میکند که ما درباره او فکر میکنیم. مراقب باشیم چه خدایی را به خدایی بر میگزینیم.
اگر چه در ذات خود بی همتاست ، اما حقیقت است که به تعداد تمام جانداران و ذرات بی جان عالم خدایی هست فراخور مرتبه موجودات و به تعداد تمام آدمیان خدایی متفاوت و در انحصار هر فرد. مانند خورشید که در خود یکی است اما از هر پنجره خانه ای خورشیدی دیده میشود . از پشت هر شیشه رنگی کوچک یک بنای قدیمی به رنگی دیگر و از دیدگاه ساکنان مناطق در افقهای متفاوت که رب المشرقین است و رب المغربین .
خدای هر کسی همانگونه است که او باورش دارد و با او همان رفتاری را میکند که او گمان دارد.
آنکه تجسمش از خدا جبار سریع الحسابی است که او را به خاطر دو رکعت نماز قضا شده صبح مواخده میکند یقینا مواخذه میشود و آنکه خدایش دوست اوست که شیطنتهای او را با کج کردن لب و یک نگاه معنی دار با لبخندی محو نظاره میکند با همین خدا طرف است.
نمونه این موضوع در سوره آل عمران به وضوح برای آنانکه جویان حقیقت هستند بیان شده است.
زکریای نبی که پیر مردی بود با همسری یائسه روزی به دیدن مریم مادر عیسی مسیح میرود. میوه هایی میبیند که فصلش نیست. متعجب میپرسد اینها از کجا آمده و مریم میگوید خدا بی حساب ( و خارج از معادلات ذهنی ما) روزی می دهد.
اینجاست که زکریا دعا میکند که خدا اورا وارثی عنایت کند و فرشته ای مژده یحیی را به او میدهد.
یعنی خدای زکریای پیامبر توان این امر را نداشته و در معادلات روزمره محصور بوده. اما با دیدن آن چه نزد مریم بود و شنیدن سخن مریم ناگاه معرفت و شناختش از خدا تکامل پیدا میکند و قراردادهای ذهنی سابقش شکسته میشود. و با اینکه نبی و پیامبر بوده و قطعا در مناجات خدا کوتاهی نداشته قرآن از همین دعایش به عنوان دعا یاد میکند و میگوید زمانی که دعا کرد...
البته پادشاه قطعا بار عامی هم دارد که شامل تمام مخلوقات است و خدا باور و بی خدا فرقی برایش ندارد .گاهی هم لطف او بر ذهنیت و معرفت بنده سبقت میگیرد. مانند آنچه مریم گفت:
قَالَت رَب أَنى يَكُونُ لى وَلَدٌ وَ لَمْ يَمْسسنى بَشرٌ قَالَ كذَلِكِ اللَّهُ يَخْلُقُ مَا يَشاءُ إِذَا قَضى أَمْراً فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُن فَيَكُونُ
بترسیم که چه خدایی را به خدایی میستاییم.
اگر چه در ذات خود بی همتاست ، اما حقیقت است که به تعداد تمام جانداران و ذرات بی جان عالم خدایی هست فراخور مرتبه موجودات و به تعداد تمام آدمیان خدایی متفاوت و در انحصار هر فرد. مانند خورشید که در خود یکی است اما از هر پنجره خانه ای خورشیدی دیده میشود . از پشت هر شیشه رنگی کوچک یک بنای قدیمی به رنگی دیگر و از دیدگاه ساکنان مناطق در افقهای متفاوت که رب المشرقین است و رب المغربین .
خدای هر کسی همانگونه است که او باورش دارد و با او همان رفتاری را میکند که او گمان دارد.
آنکه تجسمش از خدا جبار سریع الحسابی است که او را به خاطر دو رکعت نماز قضا شده صبح مواخده میکند یقینا مواخذه میشود و آنکه خدایش دوست اوست که شیطنتهای او را با کج کردن لب و یک نگاه معنی دار با لبخندی محو نظاره میکند با همین خدا طرف است.
نمونه این موضوع در سوره آل عمران به وضوح برای آنانکه جویان حقیقت هستند بیان شده است.
زکریای نبی که پیر مردی بود با همسری یائسه روزی به دیدن مریم مادر عیسی مسیح میرود. میوه هایی میبیند که فصلش نیست. متعجب میپرسد اینها از کجا آمده و مریم میگوید خدا بی حساب ( و خارج از معادلات ذهنی ما) روزی می دهد.
اینجاست که زکریا دعا میکند که خدا اورا وارثی عنایت کند و فرشته ای مژده یحیی را به او میدهد.
یعنی خدای زکریای پیامبر توان این امر را نداشته و در معادلات روزمره محصور بوده. اما با دیدن آن چه نزد مریم بود و شنیدن سخن مریم ناگاه معرفت و شناختش از خدا تکامل پیدا میکند و قراردادهای ذهنی سابقش شکسته میشود. و با اینکه نبی و پیامبر بوده و قطعا در مناجات خدا کوتاهی نداشته قرآن از همین دعایش به عنوان دعا یاد میکند و میگوید زمانی که دعا کرد...
البته پادشاه قطعا بار عامی هم دارد که شامل تمام مخلوقات است و خدا باور و بی خدا فرقی برایش ندارد .گاهی هم لطف او بر ذهنیت و معرفت بنده سبقت میگیرد. مانند آنچه مریم گفت:
قَالَت رَب أَنى يَكُونُ لى وَلَدٌ وَ لَمْ يَمْسسنى بَشرٌ قَالَ كذَلِكِ اللَّهُ يَخْلُقُ مَا يَشاءُ إِذَا قَضى أَمْراً فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُن فَيَكُونُ
بترسیم که چه خدایی را به خدایی میستاییم.
یکشنبه یکم تیر ۱۳۹۳ | 18:42