صدای خنده می آید از پنهانِ روسپی خانه ،
بوی سیگار
پنجه بر خاک میکشد شبانگاه
دست تحیر خاطره ها
نقش میزند بر بوم دریا
دستی سپیده دم غریق!
خسته ، تنها میان آخرین هذیان هزار فرستاده
غربتِ خوابهایِ رفته از خاطر
چشم در تعلل زمینگیر یک رسیدن
یک آغاز
و چشمی به آسمان تهی دست از پرواز
صدای خنده می آید از پنهانِ روسپی خانه
بوی سیگار
گوشی به سیاه صدای زنجیر
دربادِ پاییزهای پیاپی ،زمستانهای کماکان
و دیگر گوش
به اوراق بادبازِ تقویم
و صدای خنده می آید از پنهانِ روسپی خانه ،
بوی سیگار
اشکها که نقش میشویند از ضمیر نامنیر بهار
بهار...
نامیمون بهارِ هزار تقویم در باد...
وبوی خنده می آید از پنجره ی باز روسپی خانه
بوی مرا میدهند هرچه روسپی در شهر
و تو ، دروغی
خواب، دست
خاک، .. دریا ...
کسی غرق میشود اما
در اعماق روحم ....
بوی سیگار
پنجه بر خاک میکشد شبانگاه
دست تحیر خاطره ها
نقش میزند بر بوم دریا
دستی سپیده دم غریق!
خسته ، تنها میان آخرین هذیان هزار فرستاده
غربتِ خوابهایِ رفته از خاطر
چشم در تعلل زمینگیر یک رسیدن
یک آغاز
و چشمی به آسمان تهی دست از پرواز
صدای خنده می آید از پنهانِ روسپی خانه
بوی سیگار
گوشی به سیاه صدای زنجیر
دربادِ پاییزهای پیاپی ،زمستانهای کماکان
و دیگر گوش
به اوراق بادبازِ تقویم
و صدای خنده می آید از پنهانِ روسپی خانه ،
بوی سیگار
اشکها که نقش میشویند از ضمیر نامنیر بهار
بهار...
نامیمون بهارِ هزار تقویم در باد...
وبوی خنده می آید از پنجره ی باز روسپی خانه
بوی مرا میدهند هرچه روسپی در شهر
و تو ، دروغی
خواب، دست
خاک، .. دریا ...
کسی غرق میشود اما
در اعماق روحم ....
سه شنبه هفدهم فروردین ۱۳۹۵ | 14:32