از دیر بازِ نبودنت
کشویی بی قرار
در تنهایی اتاقم نشسته
دهان تلخ قفلش به دندانه ای
شیرین نمیشود
مسافر شهر رویا
خیال می کند صندوق خاطراتِ مدفون است
و بندیِ دنیا
گمان که رازگاهِ اسنادِ بهادار
اما ساده تر از آنم
که غیر پاکت سیگاری اضافی
بر مخیله ام گذشته باشد
کسی نمیداند
سرگردانیِ روحِ یک نگاه
کی دوباره از دل سر بر میکند
و هیچ شبی سازمان هواشناسی
توان پیش بینی طوفان خاطره را ، ندارد!
یکشنبه دوم خرداد ۱۴۰۰ | 3:45