هرچند گوششان دلمرده و کر است
حکم ترانه ات ، اعدام باور است
چشم تو فاش شد در چشم عالمی
معروف این چنین الحق که منکر است
در سرگذشت خاک از رد پای من
در گوش نیمه شب رمزی مکرر است
من عاشق تو و دلخسته از تو ام
این قصه دیگر و آن غصه دیگر است
در درس عشق تو از عشق برترم
اینگونه عاشقی والله نوبر است
عشق تو گرچه کرد خوشبو تن مرا
تو در عرض مبین در بطن جوهر است
تا در میان عشق آغاز نام ماست
تفسیر عاشقی هر روز نوتر است
دریای چشم من مواج گشته است
قلبی به حجم غم ، در خون شناور است
خون میخوی مدام تا می طپی دلا
یک لحظه شک نکن ، روزی مقرر است
چشم تو آن طرف، من خسته این طرف
انصاف کن رفیق ، جنگی برابر است؟
دوشنبه سی ام آذر ۱۳۹۴ | 19:13