عقربه های لعنتی نحس...
ساعت سه .دقیقا سه.
نمیدانم
اسیر حیرت خود باشم که چگونه اینچنین منگ و تسلیم در حوض چشمهایت دریا میشوم یا نگران ناباوری تو باشم در عصر باورهای دیجیتالی و امضاهای الکترونیکی؟
میخندم به این راز و گریه میکنم زار، نزار و ناامید
و در حوض خیالی ِ عصبانیت هایم. عصبانیتهای همیشه گذشته ام ، مروارید صدف شیطنتهایم را می غلطانتم... شاید یکی به نگاه تو مماس شود...
فقط یک جواب .فقط چند سوال...
سوال اول سوال فقهی...:
.سجود اشکهای من به محراب خیال آن گونه ات ، که شهوت نوازشش ستون همه باورهای دینی من است سجده واجب است یا استحبابی؟
سوال دوم ،سوال ادبی :
مرد گریه نمیکند جمله ای اخباری است یا پرسشی؟
سوال سوم سوال روان شناسی:
اینکه دلت برای کسی همان لحظه تنگ میشود که قدر نیم وجب آن طرفتر کنار توست ،کمکی به تشخیص افتراقی روان پریشی ِ من ِ همیشه بستری چشمهایت میتواند بکند؟
سوال بعد ، سوال فلسفی :
یک هیولا..برای بوسیدن لبی که فقط چند مولکول سرگردان هوا میان لبت با آن فاصله هست ...چرا گریه میکند؟
و آخرین سوال سوال شرعی:
کفاره تلاوت یکبار نام تو.. چند هزار سوز است؟