پیش پایم گذر منظره را بشکستند
بال پرواز ِ شبِ شب پره را بشکستند
سهم من پنجره ای بود فقط از عالم
شیشه ی عمر من و پنجره را بشکستند
گوشه خوانان چکاوک به دم صبح بهار
بغض بی پرده ی صد حنجره را بشکستند
آه از آن ثانیه هایی که به آن خوابگهم
حرمت ناب ترین خاطره را بشکستند
دل من تشنه ی لبخند دو چشمانت بود
چه شکایت که دل مسخره را بشکستند
هر چه قانون دلم بود عوض گشت و گذشت
کم که آمد قلم تبصره را بشکستند
یاد یاران خوشم ای دوست که با نام خلیل
به طواف تبری پیکره را بشکستند
یازدهم آذر
سه شنبه بیست و چهارم آذر ۱۳۹۴ | 15:19