دلخستگان که اشک به دامان نشسته اند
در انتظار رخصت طوفان نشسته اند
سنگ مزار دوست کشتی نوح است یاالعجب
برخی میان باغ به حرمان نشسته اند
صد آفرین به عزم گروهی که چون خلیل
در کام شعله با لب خندان نشسته اند
بی کینه گی است در هدف عاشقان دوست
اینان به میل خود نوک پیکان نشسته اند!
بی بهره گان ز خانه ی اسرار عشق او
سِر کرده نفس خویش و نگهبان نشسته اند
خوش رقص مارها به زمان نی نگار
افعی شده کنون و به میدان نشسته اند
*
یکشنبه ششم مرداد ۱۳۹۲ | 12:10