عبادتم سر غم را به باد دادنهاست
لبان خنده به خیل بلا گشادنهاست
به روز حشر ا گر از نماز می پرسند
نمازم از سر مستی همین فتادنهاست
نماز من نه دو تا گشتن است ، یک بینی است
که سر به سجده به گلبرگِ گل نهادنهاست
وظیفه من معذور کز تو مامورم
خراج چشم تو از ما و من ستادنهاست
بیا جنین جنون خون خوری دگر کافیست
کنون ز بطن محبت زمان زادنهاست
سه شنبه ششم اسفند ۱۳۹۲ | 19:16