ای مطرب ِ جنون دلم با دلم بساز
رقصیده ام به هر چی زدی زخم روی ساز
آزرده ام مکن به عتاب نگاه تلخ
لبخند تو حلاوت آیینه ی نیاز
در سینه ام تفور و به گوشم شهیق ها
تاوان مست بودنم عمری به هر نماز
فواره نگاه من از منحنی اخم
از اوج چشم تو به زمین بازگشته باز
تا کی رسد به دست دلم موج موی تو
بگذشتم از کرانه ی این قصه دراز
زاهد تو رو به حج و من اینجا نشسته ام
شورییده ام نگاه نگارم مرا حجاز
*
خرداد 92
یکشنبه نوزدهم خرداد ۱۳۹۲ | 11:30