ای حج بیت الله من دستم به دستان شما
ای غسل من شب گریه ام از عشق پنهان شما
ای یاد روی ماهتان مثل نمازِ واجبم
ای دین من بسپردنم سر را به دامان شما
زیباترین مرگست این مرگست زیبا این چنین
آغوشتان دریای من من غرق طوفان شما
تا قدتان با قامتم یک گوشه می خواند غزل
در دم قیامت میشود در جان من جان شما
دوزخ که میترسند از او ترسد ز اشک چشم من
آن دم که میگرید دلم بر درد هجران شما
وصف بهشت من به یک مصراع حاصل میشود
جام شرابی بر لبم چشمم به چشمان شما
ای آبشار نامتان آب حیاتی بر لبم
وی عمر جاویدان من لبهای خندان شما
شنبه هشتم آذر ۱۳۹۳ | 2:50