شبی سنگین
شانه ای خسته
پای گمشده در ازدحام تاولها
و راهی ناپدید میان غبار خوابهای بی تعبیر
همهمه ای موهوم چون صدای پای جنی سرگردان
که با صدای خودم صدایم میزند مجانب خواب
کجایی؟
من به مرز جنون رسیده ام
شانه ای خسته
پای گمشده در ازدحام تاولها
و راهی ناپدید میان غبار خوابهای بی تعبیر
همهمه ای موهوم چون صدای پای جنی سرگردان
که با صدای خودم صدایم میزند مجانب خواب
کجایی؟
من به مرز جنون رسیده ام
شنبه بیست و هشتم تیر ۱۳۹۳ | 18:46