هم وزن واژه هایم پر دردم امشب ای دوست
هم بغضِ آهِ آخر دلسردم امشب ای دوست
چل سال راه رفتن راهی نبرد جایی
شاید تمام ره را برگردم امشب ای دوست
فال من خرافی از خوب و بد بریده
بی جفت چشمهایت من فردم امشب ایدوست
بر روح خنده هایم اینها خطوط دردند
لبخند درز ها را میبندم امشب ای دوست
در بارگاه زخمم شاید به حرمت خون
من از تو و نگاهت دل کندم امشب ای دوست
شکوی نکرده بودم از لخته لخته عشقت
یک عمر مرد بودم نامردم امشب ای دوست
دوشنبه هجدهم آبان ۱۳۹۴ | 13:28