ای دوست با توگويم راز دلم نهانی
زین داغ كن علاجم میدانم اين تو آنی
والله كه ديدن تو ارزد كه قلب مارا
هر صبح وشب به حيرت بر هر طرف كشاني
گرجمله ی جهان را سوزی كه با تو باشم
باك از شرر ندارم بسم الله ار تواني
من بي تو بي منم من با تو دگر نه من من
من را زمن بت من اينگونه واستاني؟
ای نازنين به چشمم پيدا به هر مكانی
پا را به قصد رويت هر جا چرا كشاني
اي شمس نور پرور مارا بگیر در بر
با بوسه ای درین شب شمعي به دل نشانی
دوشنبه بیست و سوم دی ۱۳۸۷ | 20:36