تا به شهر پر هیاهو فارغ از کثرت شدمدر بیایان غم تو کعبه وحدت شدم
منکه از ایمان خود ایمن نبودم یک نفس
کفر و ایمان را نهادم ایمن از آفت شدم
بوسه بر پیشانیم زد نورباران شد دلم
نیستی را تا کتاب و سوره و آیت شدم
غیر دیدارت ندارم انتظاری ای صنم
بی خیال مستیم از خواستن راحت شدم
آب اگر نوشم تو در آبی و آتش هم تویی
سوز دل با آشک آغشتم که اعجازت شدم
گوشه ی بیچارگی در خود نشستم بی خبر
اعتیادم چشم تو اینگونه بد عادت شدم
خواب را بر چشم من راهی نماند از هیچ سمت
تا اسیر موجهای سر کش غیرت شدم
تا تمام راه ها را انتها یک مقصد است
فارغ از مقصد روان در حیطه ی حیرت شدم
یار رفت و یادگارش در دلم نقش خداست
رد پایش را ندیدم راهی غفلت شدم
گوش دل را وعظ واعظ دردسر ها داده بودتا صدای دف شنیدم راحت از زحمت شدم
شورما را زهد زاهد زهر در پیمانه است
بی خیال حوض کوثر خسته از جنت شدم
11/2/92
*
چهارشنبه یازدهم اردیبهشت ۱۳۹۲ | 11:0