از جام شراب نگهــت باده خریدم
|
|
بر بودن خود خط نبودن چو کشیدم |
از گوشه چشم تو می عشق چشیدم
|
|
کردی چو مرا مست به غیر از تو ندیدم |
میلاد جنون است دل لخته ی خون است سوز نگهت از شرر شعله فزون است
|
||
ای نام تو هم وزن بلا در دل دریا
|
|
دریای لبت موج زند صد اگر اما |
ای چشم تو آیینه ی چشمان معـما
|
|
گشتم ز شرار نگهت شعله سراپا |
میلاد جنون است دل لخته ی خون است سوز نگهت از شرر شعله فزون است
|
||
ای ظاهر و ای باطن من سوخته از تو
|
|
درسینه ام آتشـــــکده افروخته از تو |
جان هر نفسش شعله ای اندوخته از تو
|
|
دل رسم چنین سوختن آموخـته از تو |
میلاد جنون است دل لخته ی خون است سوز نگهت از شرر شعله فزون است
|
||
ای موی تو را تاب شده قاتل تابم
|
|
تا فتنه ی چشم تو شده شور حیاتم
|
تا اخم نگـاه تو شــــده شهد و نباتم
|
|
من بی خبر از رحمت و از قهر و عتابم |
میلاد جنون است دل لخته ی خون است سوز نگهت از شرر شعله فزون است
|
||
دل بیخبر از خویش نشسته سر راهت |
|
شورییده تر از آن که به گویی به سلامت
|
این نیست عزیز دل من رســم رفاقت |
|
خاموش که حــد دل من نیست شکایت
|
میلاد جنون است دل لخته ی خون است سوز نگهت از شرر شعله فزون است
|
29/3/92
*