دی و اسفند و بهمن رفت بهار اما نمی آید
نهال عشق میکارم به بار اما نمی آید
نه با این عشق و نه با من کنار اما نمی آید
به عقل ناقص مفتون فرار اما نمی آید
که یادی آیدش از من به کار اما نمی آید
غبار از دور دست او ، سوار اما نمی آید
به صحرای نگاه من نگار اما نمی آید
تغافلهای پلکم را قرار اما نمی آید
زبانش باز میبندد هزار اما ! نمی آید
*
5/3/92
یکشنبه پنجم خرداد ۱۳۹۲ | 11:38