واژه ای یافته ام
هم ثقلِ بکارت زیبایی ها
هماورد نگاهت ، هم درد همهمه گناهان ِ باد
واژه ای یاقته ام
تصویر گر جنبش اسطوره ای تنت
غائله پرداز مدیحه ای بی بدیل
حادثه پیمای نبضِ جاده ی بی برگشت
در گذر از جنگل مرغ عشقهای مرده
واژه ای یافته ام
نقال اعصارِ زیبای زمین
غصه خوار مرگِ کودک بی لالایی
پا به پای فرهنگ ِ لغات فراموش شده
در دشتِ بی پناهیِ رهگذران بیابانی
واژه ای یافته ام
به قداست بارانِ اسید
بی رحم تر از گلبرگِ سرخترین رز عالم
گریزگاه بدترین گاهِ زمان
به قند ِ آمرزیدن هزار زندیق
در عصرِ یک پنجره چای
که می گشاید لبت را
واژه ای یافته ام
مینامم خدایگان را ، شب را ،
چشم تو را پشت نرده پرسه هایم
ماه و ماهتاب را
آب و آبشار را
خواب و مرداب را
تمام دریا ،نیمه تمام غنچه ، نا تمام شبنم
نم ، غم ،
هم بیش و هم کم ...
بزرگ واژه ای یافته ام
سرانجام ِ بی سرانجامی خویش
به قدمت تحقیق کاوشگرانِ بیکار
به لطفِ زیبایی حریر رویایم
میتوانم نامید با آن ، بی نقص
تمام زیبایی را ، پاکی را ، تو را
نام تو را یافته ام ...