می بندمشان
تو می آیی
عطر هزار گندم زار آویخته بر گردنت
بازشان میکنم
مثل بوی باران
میغلطی در آغوش لاله زار...
می بندمشان
شب سردیست
شبیه زلزله بهمن
بازشان میکنم
تو میروی
حلقه هزار اناالحق
آویخته بر گردنم ...
آه از این چشمها ... دستها ..
چهارشنبه پانزدهم مهر ۱۳۹۴ | 18:7