بوی نگاهش به من عطر خوش نسترن
غنچه نشسته خموش منتظر بوسه ای
لاله به یک گوشه مست گشته چراغ چمن
پرپر پروانه ها سوخته در پای گل
مثل تماشای عشق در گذر از خویشتن
چشمه خورشید گرم ریخته در باغچه
چهچه ی بلبلان بال سیاه زغن
راز خدا میکند فاش برِ قاصدک
بی خبر ا ز غصه ها نرگس سرنا دهن
فصل زمستان من رنگ بهاران شده
تا تو نهادی قدم در دل چشمان من
لطف خداوند بود چین و چروک تنش
زیر اتو سوخت سوخت پیرهن زهد تن