میسوزم از تو ، سایه به صحرا نمیشوی
در آرزوی غرقم و دریا نمیشوی
در زیر گامهای جنون من و دلم
این شهر شد تمام و تو پیدا نمیشوی
شاید به چشم آینه پیدا شوی دمی
در چشمهای من که هویدا نمیشوی
عرض ملامت از همگان طول عشق راست
بیهوده در معادله رسوا نمیشوی
شرط وفا به وقت ندیدن ثمر دهد
هر جا روی در آیینه حاشا نمیشوی
میخواهم اسم تو اینجا کنم ردیف
اما میان شعر و غزل جا نمیشوی
گفتم به خواب بوسم از آن لب به حیله ای
حتی از آن من به خانه ی رویا نمیشوی
تا عقل رهبر است که شیدا نمیشوی
*