فرمان تسلیمت را پذیرفتم.نمیدانستم چیزی از توافق ژنو درباب اسیران نمیدانی...
فرمان تسلیمت را پذیرفتم.نمیدانستم چیزی از توافق ژنو درباب اسیران نمیدانی...
*
من روزه خوار چشم تو در قدر مطلقم!
پرده دوم
نگاهم که میکنی گیج میشوم!پای چوبی من فرار چشمهای تو را قدم زده است....
پرده سوم
امشب هم گذشت ...شب قدر چشمهایت.....
پرده چهارم
چیزی نمانده دادت بزنم. اشکالی دارد؟پرده بسته شد
خاطره بهاری که نیامد...
نمیفهمی مرا
زیرا:
که پیچیدند صد لفافه ی رنگی به بیرنگی
که پیچیده است بوی سادگی اینجا!
*
*
اِلهى تَقَدَّسَ رِضاکَ اَنْ یَکُونَ لَهُ عِلَّهٌ مِنْکَ فَکَیْفَ یَکُونُ لَهُ عِلَّهٌ مِنّى
(اله من خشنودى تو مقدس تر از آن است كه علّتى از جانب تو داشته باشد،پس چگونه براى آن علّتى از سوی من باشد؟)
دنیا را ارزانی ابلهان کن ، آخرت را هدیه زاهدان درت ، و خود را همنشین عاشقانت
مرا با این هر سه کار نیست.
از تمام خواستنی های عالم دلی خوش میخواهم و دستی که دلی را خوش کند!
عاری از استعاره
بی شبهه ی تشبیه!
بی منت واژه حتی
زیباترین شعر عالم اند چشمهایت....
در چشمم بخوان!
*
به هزار سالگی ِ چشمهای هم عطرِ بارانم
آن است عشق
که شعرِ بودش جنون است
و هزل نبودش حماقت!
آن است
که هستش خطاست چون مغازله ازلی سیب و آدم
و نیستش تنهاییِ خمیازه در کویرهای بهشتی...
من فرزند آدمم.
ای لب همیشه اخمویت سرختر از رسیدن همه ی سیبها...
با زهرخند تمسخر آتش
با من به پیشواز جهنم بیا!
به جهنم!
*
نام تو بر تابلوی کوچک یک کوچه بن بست
همیشه بن بست...
ومن ساکن بی سکون ِ خانه ای تاریک
در میانه ی این کوچه
این همیشه بن بست
این همیشه ی بن بست!
میفهمی؟ مگر نه؟
*
هنگام رفتن گفت "دعایم کن". گفتم اگر دنبال واسطه ای این مقام را مجال شفاعت نیست یا گمان میکنی چیزی را فراموش کرده که من باید به یادش بیاورم؟
اگر گمان میکنی من برای تو بهتر از آنچه او میخواهد میخواهم یا مرا نمیشناسی یا نمیشناسیش.
گفت ادعونی استجب لکم
گفتم اجابت جواب دادن خواسته است نه دادن خواسته! اجیب دعوده الداع اذا دعان. دعا و اجابت را تقدم و تاخری بر هم نیست. اگر گمان میکنی در همه عمرت یک دعای غیر مستحاب داشته ای تقصیر من نیست گمان تو بیراهه رفته است.
گیج بود گیج تر هم شد!( این کلمه گیج اینجا بار توهینی ندارد. عین کرامت است)