دل و جانم به فدایـــــت تو عزیز دلمی
تو که خود مشکلمی چاره هر مشکلمی
ایکه طوفان تویی و آبی و موج و قایق
تو به دریای غم عشق خودت ساحلمی
دیگ عشق تو به جوش و عرقم شرم حضور
اشک من مثل گلاب و تو عزیزم گلمی
میشد ایکاش نه یک روز که هم وزن نفس
چشم میدید گل من که تو در منزلمی
میشد ایکاش ببینم که شبی ، نیم شبی
ایکه ساکن شده ای در دل من همدلمی
دل بیچاره ام افسونـی رویایی هسـت
به گمانش تو هم ای میل دلم مایلمی
شده تفریق من از خود همه مساله ام
بی نهایت تویی و مساله را حاصلمی